از دغدغههای خانوادههای محلات کمبرخوردار، پیدا شدن سر و کله تابستان است و چگونگی پر کردن اوقاتفراغت تابستانهای کشدار. هزینه گزاف کلاسهای آموزشی و تفریحی یک سوی ماجراست، تهیه مواد اولیه برای آموزش یا ابزار آموزشی بخش دیگر این داستان. گرهی که اگر قرار به باز شدنش باشد، به دست آدمهایی از همین محلات باز میشود که درد همسایه را میفهمند. آدمهایی از همین جنس که بیهیچ چشمداشتی، فقط با هدف رضای خدا و خلق او وارد میدان میشوند؛ درست مثل آمنه چهارمحالی.
بانویی از محله علیمردانی که تابستان 15سال قبل تصمیم میگیرد، در مسجد محله زندگیاش برای اوقاتفراغت دختران نوجوان محله، کلاسهای آموزشی دایر کند: «شروع ماجرا به تابستان83 برمیگردد. آن سال وقتی برای نماز و برنامههای مذهبی به مسجد محله میرفتم، متوجه شدم دغدغه خیلی از مادرانی که دختر نوجوان محصل دارند، تعطیل شدن مدرسه و بیبرنامگی دخترانشان است. از سویی چون خودم دستی در هنر خیاطی، گلدوزی و... داشتم در ذهنم این موضوع جرقه زده شد که در مسجد کلاسهای تابستانی برگزار کنم.»
داشتن دوستان و آشنایان هنرمند به کمک آمنه خانم آمد تا همان سال با اعتباری که در محله داشت، بتواند موافقت هیئت امنای مسجد هدایت را برای برگزاری کلاسهای آموزش هنر بگیرد: «خواهرم قلاببافی بلد بود و دخترداییام آیینهکاری. چند نفر از دوستانم هم به کمکم آمدند تا گروهی 7نفره را تشکیل دهیم و کلاسهای آموزش خیاطی، قلاببافی، گلدوزی، آیینهکاری و... را برای دختران نوجوان محله در تابستان همان سال راهاندازی کنیم.»
درک شرایط خانوادهها و هنرجویان یکی از دلایل رایگان یا کمهزینه برگزار شدن این کلاسها بود: «چون تقریبا از وضعیت مالی خانوادههای محله خبر داشتم، سعی میکردم اگر شهریهای هم تعیین میشد فقط در حد تأمین هزینه رفت و آمد مربیان باشد. مثلا سال85 شهریه 5 هزارتومان بود که پول رفت و آمد مربی خیاطی که از محله پنجتن میآمد هم نمیشد.»
مسجد انصارالمهدی دیگر مسجدی بود که این بانوی فعال محله علیمردانی به همراه چند نفر از مربیانش برای دایر کردن کلاسهای آموزشی به آنجا رفت: «مسجد انصارالمهدی در خیابان مفتح چند کوچه با مسجد هدایت فاصله داشت. دو سال هم آنجا فعال بودم. به دنیا آمدن فرزندان، بعد هم بیماری و فوت همسرم سبب شد تا کمکم از این فضا دور شده و از فعالیتهای اجتماعی برای مدتی کنارهگیری کنم.»
تربیت فرزندان برای اویی که تکیهگاهش را از دست داده بود، اولویت هر کاری قرار گرفت تا اینکه یک اتفاق دوباره او را به اجتماع و شوق و ذوق دوره جوانی برگرداند: «آشنایی من با خانمی که در مرکز بهداشت مشغول کار بود و تا حدودی از فعالیتهای سابقم با خبر، سبب شد با شوراهای اجتماعی محلات آشنا شوم. آشناییای که در مدت کوتاهی سبب شد تا بهعنوان نماینده بانوان محله ایثار بهطور مرتب در جلسات شورا حاضر شوم.»
عضویت در پایگاه بسیج و فعال بودن در برنامهها و فعالیتهای این نهاد مردمی در این پررنگتر شدن نقش اجتماعی خانم چهارمحالی بیتاثیر نبود و او امروز در مقام فرمانده پایگاه مسجد هدایت، سکان رهبری دختران نوجوان و جوان محله علیمردانی را عهدهدار است:« اگر چه به سبب تألمات روحی و مسئولیت تربیت فرزندان چند سالی از فضای آموزشی دور شده بودم، اما ارتباطم با مسجد محله بر قرار بود. برگزاری مراسم ویژه نیمهشعبان، دهه کرامت، برنامه جشن روز دختر و... تعامل و ارتباطمان را با دختران جوان و نوجوان بیش از پیش برقرار کرد و زمینهای شد برای راهاندازی دوباره کلاسهای هنری و آموزشی برای پرکردن اوقاتفراغت.»
چهار سال است که او برنامه آموزشهای تابستانیاش را دوباره شروع کرده و البته تعامل و ارتباط دوسویه با بخش فرهنگی شهرداری سبب پررنگتر شدن اقدام خوب او در محله شده است.
برگزاری کلاس آموزشی رشد و تکثیر کاکتوس در فرهنگسرای انقلاب از جمله فعالیتهای اخیر وی بود که با استقبال پرشور بانوان محله پنجتن روبهرو شد.
او در پایان میگوید: «بیشتر خانمها و دختران حاشیه شهر به سبب قرار داشتن در منطقهای کمبرخوردار، خانهنشین هستند و کمتر امکان استفاده از فضاهای آموزشی را دارند. برگزاری کلاسهای آموزشی ولو کوتاهمدت برای آنهایی که انگیزه دارند، میتواند بهقدری کمککننده باشد که به ممر درآمدی برای خانواده تبدیل شود. از همینرو این حرکتهای خودجوش مردمی نیازمند حمایت بیشتر از سوی متولیان فرهنگی شهرمان برای هر چه پررنگتر برگزارشدن این کلاسها است.»